جدول جو
جدول جو

معنی آتش دادن - جستجوی لغت در جدول جو

آتش دادن
(مَ رَ)
گشاد دادن و افکندن توپ و امثال آن، مجازاً، تحریک غضب کسی کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آتش کردن
تصویر آتش کردن
آتش روشن کردن، آتش افروختن، به کار انداختن توپ و تفنگ و در کردن گلوله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
گوش فرا دادن، گوش کردن، شنیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاش دادن
تصویر پاش دادن
پراکندن چیزی بر روی زمین مانند بذر و دانه، پراکنده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آش دادن
تصویر آش دادن
دباغت کردن پوست حیوانات و عمل آوردن آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت دادن
تصویر پشت دادن
تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن، پشت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوش دادن
تصویر جوش دادن
به هم اتصال دادن دو تکه فلز یا پلاستیک و امثال آن که از هم جدا نشود، جوشکاری، جوشاندن
کنایه از پیوند دادن، کنایه از به هم پیوستن و ترتیب دادن دو چیز مثلاً معامله را جوش داد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتش کردن
تصویر آتش کردن
افروختن آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشتی دادن
تصویر آشتی دادن
اصلاح ساز واری بخشیدن صلح دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوش دادن
تصویر دوش دادن
مدد کردن، یاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوش دادن
تصویر جوش دادن
بهم پیوستن دو چیز سخت (چون دو تکه فلز) التصاق دادن لحیم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت دادن
تصویر پشت دادن
تکیه کردن، استناد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دادن از پیش دادن از قبل، درس را بمعلم پس دادن، ضمه دادن حرف مضموم خواندن حرفی را، مضموم نوشتن حرفی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاش دادن
تصویر پاش دادن
پراکنده ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتش دان
تصویر آتش دان
اجاق، منقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیش دادن
تصویر آیش دادن
کشت بخشی از زمین مزروعی را بسال دیگر واگذاشتن تا قوت گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فحش دادن
تصویر فحش دادن
بد گفتن دشنام دادن ناسزا گفتن گفتن فحش به کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
گوش افکندن، شنیدن، تسمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ولش دادن
تصویر ولش دادن
ول دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوش دادن
تصویر جوش دادن
((دَ))
به هم پیوستن دو چیز سخت (مخصوصاً فلز)، لحیم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش دادن
تصویر پیش دادن
((دَ))
دادن از پیش، دادن از قبل، درس را به معلم پس دادن، ضمه دادن حرف، مضموم خواندن حرفی را، مضموم نوشتن حرفی را
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت دادن
تصویر پشت دادن
((~. دَ))
به چیزی تکیه دادن، روگردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت دادن
تصویر پشت دادن
تکیه
فرهنگ واژه فارسی سره
آتش دان به خواب، زنی بود که خدمت خانه کند، اما اگر آن آتش دان آهنین بود، دلیل کند که آن زن از خویشان اهل آن خانه بود و اگر آتش دان چوبین است، دلل کند که آن زن از خویشان اهل آن خانه نبود و از اهل نفاق بود. اگر آتش دان از گل است، دلیل کند که آن زن از اهل گردنکشان باشد، و از مشرکان نیز بود - محمد بن سیرین
دیدن آتش دان به خواب بر دو وجه است: اول: زن خادمه، دوم: کنیزک.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از برش دادن
تصویر برش دادن
Slice
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
Listen
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
ouvir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برش دادن
تصویر برش دادن
нарезать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برش دادن
تصویر برش دادن
schneiden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
hören
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
słuchać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برش دادن
تصویر برش دادن
нарізати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
слушать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برش دادن
تصویر برش دادن
kroić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
слухати
دیکشنری فارسی به اوکراینی